میدونید چیه؟ من تمام تلاشمو کردم. توی این شرایط داغون و فشار زیادی که رومونه و عقبافتادگیها کار خودمو کردم و درسهامو خوندم. ادبیات درس ۹ رو ندادهبود و من خودم خوندم و تست زدم. عربی از آبان دارم خودم میخونم و تست میزنم. دینی درس ۶ رو آخرین جلسه داد و من هنوز ۵ رو هم نخوندهبودم. خودم خوندم و تستهاشو زدم و پریروز دوباره تستهای کنکورشو زدم و خوندم. درسهای قبلش رو هم تستهاشو برای دفعه دوم و سوم زدم. کاری که خیلیا نکردن و خیلیهای دیگه هم ممکنه کردهباشن. بعد از بین مثلا ۴۰ تا تست شاید نهایت دو تاشو غلط میزدم. برای واژگان زبان هر روز وقت گذاشتم و هی خوندم و هفتهی آخر هم تست گرامر زدم و واقعا خوب میزدم. دینی و زبان رو در حالی وسط امتحانها خوندم که هنوز امتحانشون رو ندادیم. حسابان رو چون اون هفتهی تعطیلی همش خوندهبودم خب تو این دو هفته نخوندم و یکم دیشب مرور کردم و سر جلسه حس میکردم که بلدم ولی حالشو ندارم و کندم یکم. هندسه و گسسته هم که اینقدر خوندم که دیگه مثه چی بلدم و حیف که تو جفتش یه نزده دارم وگرنه بقیه رو با اطمینان زدم. فیزیک هم خوب بود. دینامیک و حرکت رو میشه گفت بستهم و واقعا عالی حل میکردم سر جلسه. فکر نکنم حتی سوالی باشه که حل نکردهباشم. اما نوسان :/ یهسریاشو زدم ولی یهسریاش رو هم واقعا بلد نبودم و رد کردم. تو این مدت تستهای آبی خیلی سبز رو زدهبودم و یهسری تستهای خود دبیر. خوندهبودم و کار کردهبودم ولی خودمو نکشتهبودم براش. شیمی رو هم واقعا حس میکردم یسسس چقدر بارمه و بلدم و فکر کنم ۲ تا فقط نزده دارم و اونم چون شرایط آزمون بد بود. از همون روزهای آخر تعطیلی فیلمهای دبیرمون واسه سلولها رو دیدهبودم و از دو هفته قبل خودم خوندم و تست زدم و از فصل دو و این هفته فصل ۱ و اخر هفته هم باز هر جفتش رو یکم بیشتر تشریحی خوندم برای امتحان فردا و خب واقعا خوندهبودم براش. اون دو تا نزده هم اگه شرایط بهتر بود شاید میزدم. اخه بغل حوزهمون ساختمون میساختن یا چی که هی یه صدای متناوب تق تق تق محکم و رو مخ بود. یهو مثلا میدیدی ۵ دقیقه سر یه سوال وایمیستادم. نمیتونستم خوب تمرکز کنم. واقعا صداش رو مخم بود و یه جاش میخواستم بزنم زیر گریه. من همینجوریش در حالت عادی با صداهای متناوب میتونم سرسام بگیرم و دیوونه شم چه برسه سر جلسه و وقتی که میخوام تمرکز کنم. ولی هی به خودم گوشزد میکردم که ببین آنه همینه که هست! شاید سر جلسه کنکور هم همین باشه و بهتره که عادت کنی و الانم سعی کنی تمرکز کنی و بهش فکر نکنی.
همهی اینها رو گفتم تا بگم برای اولین بار بعد آزمون سرم سنگینی نمیکرد و فکر نمیکردم تریلی از روم رد شده و واقعا حس سبکی میکردم (مخصوصا که فشار بیخودیای بابتش روم بود.) و حس میکردم خوب دادم و حتی عالی. اما دو تا چیز رو میدونم اونم اینکه خییییلیها مثل من و حتی بهتر از من آزمون رو دادن. مخصوصا بچههای غیر تهرانی! (توی پرانتز بگم که خیلیا شرکت نکردهبودن. دم امیرکبیر همیشه غلغله بود صبح و ظهر و ایندفعه پرنده هم پر نمیزد جوری که شک کردهبودیم نکنه کنسل شده. که دو تا دلیل داشت. یک اینکه خیلیا هنوز درساشونو جمع نکردن. منم اگه از اول امتحانا به فکر نبودم و همه درسی رو نمیخوندم و فقط درس امتحان رو میخوندم جمع نمیشد. دو اینکه خب شلوغی زیاده این روزا و امیرکبیر هم یکی از مراکزشه. دم بیارتی و تئاتر شهر پر بود از پلیس با مسلسل.) و هم اینکه من هر موقع فکر کردم خیلی خوب دادم گند زدم. اونقدری گند زدم که خودمم درک نمیکردم. و اینکه من الان نزدههام کمه و در نتیجه غلطهام زیاد میشه و این بده. خلاصه که الان آیه یاس هستم و فکر میکنم گند زدم و کنف میشم :(
.
برگشتن از اوتوبوس که پیاده شدیم دیدیم عحححح یه ایستگاه زودتر پیاده شدیم :/ کلا مشکل داریم با وسایل نقلیه عمومی :/ سری پیش هم ایستگاه رو رد کردهبودیم =/ بعد دیدیم که اتوبوسها که دیر به دیر میان و یه ایستگاه همش راهه و در نتیجه پیاده کز کردیم تا ایستگاه بعد :دی هوا هم که نمیدونید چقدر سرد بود امروز و رسما قندیل بستیم '_'
بعدا نوشت: شرکتکنندهها حدودا ۸۰۰ تا کمتر بود تو کشور هم تو استان و شهر بیشتر از هزار، هزار و پونصدتا کمتر بود. این یعنی تهرانیها کمتر شرکت کردهبودن و شهرهای دیگه بیشتر بودن.
درباره این سایت