آنه هستم، یک عدد موجود مفلوک کنکوری و سرما خورده -_- مثل چی سرما خوردم و از دیروز همش خوابم :( درس نخوندم و از همه‌چی عقب موندم :"( الد شانسم امروز هم بای دیفالت کلا تعطیلیم و قشنگ ضربه‌ی سنگین‌تری خوردم :/ اگه روز مدرسه بود فقط ۵ ساعت درسیم میرفت هوا، اما امروز ۱۱ ساعت رفت هوا و دیروزم ۵ ساعت. و هم اینکه یه روز کمتر ریخت بچه‌ها رو میدیدم و هم اینکه واقعا کلاس‌ها خیلیاشون دیگه فایده‌ای ندارن و خودم بخونم موفق‌ترم. فقط کافیه جزوه‌شون رو داشته‌باشم، همین. 

.

دیروز طبق قرار همیشگیه یکشنبه‌هامون رفتم کلاس ۲۰۱ تا چهارزانو روی نیمکت جلوی دبیر دینیمون بشینم و حرف بزنیم. تا ۳ و ربع حرف زدیم و واقعا دلم نمیخواست حرفامونو قطعش کنم ولی خا یهو یادم افتاد اگر نرم پانسیون ممکنه زنگ بزنن خانواده و اونا هم نگران بشن که کجام. از همه‌چی حرف زدیم و واقعا جوری شده که جفتمون به این قرارها عادت کردیم و تمام طول روز منتظریم زنگ بخوره تا حرف بزنیم. 

.

دیروز کلا سر ادبیات خواب بودم بعد ته زنگ اجازه گرفتم برم بیرون میگه چرا؟ :/ واقعا سوال داره؟؟ بعد واقعا میخواستی نرم؟؟؟ :// منم تا ته زنگ رو پیچوندم :) 

.

کارنامه‌هامونو دادن نگاه کنیم اگه اعتراضی هست بزنیم. مستمرام همش ۲۰ بود. اول فکر کردم به همه دادن دبیرها ولی بعد فهمیدم که نه از این خبرها نبوده اصلا! معدلمم شد 19.51 نمره‌هام خوبن و فقط شیمیم رو شدم 16.5 =/// همه نمره‌ی شیمیمون همینقدر داغون بود و همه اینجوری بودیم که چرا؟؟؟ =/// 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Elizabeth کاربری سازی : تریلر , کاراوان , فروشگاه سیار, آتش نشانی , امدادی دلکده shishesekorit تیراژه خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر closed طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل New World