سلاااااممممم ^_^ خوبید؟ من که عالیم :)) همهچی بر وفق مراد است شدید :)) کنار فینگل نشستم و دارم تایپ میکنم تا آقا بیدار شن :))
1. دیروز مامان و بابام دیگه بالاخره افتخار دادن و اومدن مدرسه :دی کارنامه رو گرفتهبودن ولی دیگه زنگ زدهبودن که بیان و اینا هم دیدن که زشته نیان و اینا :))) بعد بابام اومدهبود منتظر بودن تا نوبتشون شه بعد هی بابام ادا درمیاورد که چی میخواد بگه مثلا؟ چی میگن سه ساعت؟ بچهی من اب میخوره دلش درد میگیره. بچهی من زیاد میخوابه چیکار کنه؟ و لاب لاب لاب =))))) هم مشاور و هم معاونمون کلییییی ازم تعریف کردن و گفتن بهتون تبریک میگیم بابت داشتن همچین دختری و منو میگی؟ نیشم از گوش تا اون گوش باز شدهبود D= برم اسفند دود کنم چش نخورم =)))
2. تا الان کلی حرف داشتم بنویسمها، یهو همهچیش پرید =/
3. الان فردای اون شبه و فینگیل دیگه تو راهه تا برگرده خونشون و من تا عید دیگه نمیبینمش :(
4. الان برای آقای الف. تکلیف فرستادم بعد نوشته عالیه آنه. بعد من سه ساعت داشتم فکر میکردم که چی باید بگم =/ اول که تو ذهنم اومد مخلص شوما :دی بعد دیدم که به دبیر که نمیشه گفت '_' بعد موندم بین خواهش میکنم و ممنون و بی جواب گذاشتن که تهش دیگه مامانم رو صدا زدم که بگه چی بگم =| گفت بگم خواهش میکنم ولی بهنظرم باید میگفتم ممنون! نظر شما چیست؟
5. باید برای کنکور ثبتنام کنیم و خا من خستهتر از این حرفام به واقع :/ نمیشه همینجوری بریم کنکور بدیم؟ '__'
6. یکی از بچهها هست خیلی خانمه و خیلی به خودش میرسه و اینا اکثر مواقع هم یا سوهان دستشه یا یه چیزای دیگه واسه ناخن و اینا :/ بعد اون روزی داره سوهان میکشه اومده به من میگه: "آنه، تو چجوری سوهان میکشی ناخناتو؟ من هدکار میکنم اینجوری نمیشه!" و من اینجوری بودم که کامان بابا :/ اینقدر بیکارم بشینم سوهان بکشم؟ :/ و گفتم: "من اصلا سوهان نمیکشم! خودش همینجوریه :))" هی هرچی بیشتر دستامو نگاه میکنم بیشتر به این پی میبرم که وای خدای من چقدر دستام خوشگلن *_*
7. کسی اینجا با رشتهی دکتری پیوسته بیوتکنولوژی آشناییتی داره آیا؟
8. دلم شدیدا میخواد که با آدمها ساعتها چت کنم و حرف بزنیم از همهچیز :( دلم اون شبهایی رو میخواد که تا ۴ صبح بیدار میموندم و چت میکردم و تمام لحظههاش پر از حس خوب بودم [لبخند چپلوک]
9. فیلم جوکر رو دیدم بالاخره و کاملا خنثیم راجعبهش :/ اما اینو میدونم که واقعا در اون حد که میگفتن خفن نیست!
10. دبیر ریاضی تجربیا که شدیدا پرسپولیسیه و اول سال برای همشون پاکن قرمز فابر کستل خریدهبود، باهاشون شرط بستهبود که اگه پرسپولیس ببازه یا مساوی بشه از نایب بهشون ناهار میده! و الان شرط رو باخته و باید بده :/ حاا ما بهزور میخوایم از قاسمی برای یک کشور شدنمون یه بستنی عروسکی بگیریم و نمیده =|
11. موقع بازی ما تو پانسیون بودیم. نگین به نت یکی از بچهها وصل شد و نشست سر جای من اون گوشه و گوشیشو گذاشت لای کتاب شیمیش و بازی رو دید. هر دو دیقه یه بار یه فحش میداد :/ :)))) سر گلها هم که به زور خودشو کنترل میکرد. ما هم حین درس خوندن بازی رو با گزارش نگین میشنیدیم =))) سر گل دوم پرسپولیس همچین پرید بالا و داد زد که قشنگ سه شد :/ =))))))) بعد مسئول اومد تو ببینه چخبره، اونم سریع جمع کرد همهچی رو بعد که رفت باز دراورد که صحنه آهسته رو ببینه. همینجور که داشت داد میزد که دمت گرم عجب گلی زدی، یهو مسئول وارد شد و نگین جملهشو به دمت گرم چقدر خوب حل کردی تغییر داد و ما پاچیدهبودیم رسما :))))
درباره این سایت