1. از الان بگم، هرکی سکوت کنه خره :/ حداقل یه دست ت بدید عمو ببینه! :/ :)) 

2. اول از درس بگم. واقعا نظری راجع‌به چجوری پیش رفتنش ندارم؛ چون هیچ آزمونی وجود نداره و نمیدونم کجام اصلا. با برنامه‌ی مشاور هم حال نمیکنم و خودم دارم میخونم. زبان رو فکر کنم ۵ روزی میشه نخوندم و حس میکنم حالم ازش بهم میخوره بس که خوندم و تهش رفتم ۳۰ زدم -_- ۵ شنبه و جمعه رو سر جمع ۵ ساعت خوندم. حسش نبود خب :/ 

3. همه‌جا میرید خبر بد و فیلان میخونید، بذارید من براتون چند تا چیز قشنگ بگم تا ببینید هنوزم آدم‌های خوب وجود دارن :) ۵شنبه‌ای با ماشین رفتیم تو شهر دور دور تا از افسردگی ناشی از قرنطینه جلوگیری کنیم. یه‌جا یه تانکر گنده آورده‌بودن و به مردم محلول ضدعفونی کننده رایگان میدادن. هرچقدر که میخواستی. داداشم میگفت بچه‌های هیئت مدرسشون (الان مدرسه نمیره :/ یه هیئتی هست که محرم‌ها تو مدرسه ایناست و خیلی آدم‌های خوبی‌ان و همیشه هرجا یه چی میشه کمک میکنن. یادمه واسه سیل زده‌ها هم کلی کمک کردن. آره خلاصه، اونایی که محرم ده شب مراسم میگیرن و غذا میدن و هممون میگیم به‌جاش برن به نیازمندها کمک کنن، مطمئن باشین اون هیئت درست و حسابی‌ها اون کار رو هم میکنن! خب از بحث خارج نشیم :/) یه تانکر، گالون یا یه همچین چیز ۲۰۰۰ لیتری رو بردن گذاشتن فلان جا و محلول ضدعفونی‌کننده رایگان میدن. دیروز هم از عموم شنیدیم که داروخونه‌ی دم خونمون به مردم یه پک پد الکلی و دستکش و ماسک و ژل و اینا میده به ملت. خلاصه که آدم‌های خوب هستن هنوز :) 

4. این ژل‌هایی که الان همه در به در دنبالش هستن، خب؟ ما دبستان بودیم هرکدوم یه طعمیشو داشتیم و یه‌سره باهاش دستامونو تمیز میکردیم. فکر کنم مد بود. چون الان که ندیدم بچه دبستانیای فامیل داشته‌باشن. بعد یادمه هر رروز یا شایدم هر دو روز یه بار اینا بهمون شیر میدادن. من شیر دوست نداشتم واسه همین یه نی‌هایی بود که طعم شکلاتی و توت‌فرنگی و موزی داشت و وقتی با اون میخوردیم مثلا مزه شیر موز میداد ^_^ فکر کنم اونم مد بود! تازه هر سه روز یکبار هم اگه اشتباه نکنن بهمون ۳ تا سه نان میدادن و من همیشه هرچی شکلاتیش بود رو میخوردم از بس که دوست داشتم و اگه کشمشی‌ای داشت میبردم خونه :دی تازه هفته‌ای یکبار هم صبح‌ها فلوراید میزدیم. هرکدوم یه بطری داشتیم و صبح میزدیم و بعد همه با قیافه‌های داغون میرفتیم از پله‌ها پایین تا خالی کنیم فلوراید رو. خیلی بدمزه بود ولی خب برای دوندون (اینو هم خاطر گل روی آندرومدا میذارم بمونه :دی) خوب بود. آره خلاصه که خیلی بچه‌های تمیزی بودیم! :) 

5. آممم دیگه چی بگم براتون؟ همه‌چی پرید باز :/ بیاید شما حرف بزنید :)) بیاید یکم دور هم باشیم :)) منم اگه یادم اومد کامنت میکنم! :) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رستوران نمونه قزوین فروشگاه اینترنتی حراجی ها Ortiz نیلوفرانه دُختَرکِــ تَنهـآی خیــآنتـکآر خاطرات شیرین من آموزش نوین درس عربی ، پایه هفتم گروه تجاری کیهان jordyne7h8bih HomePage